۱

امروز صبح حالم خیلی خیلی بد شد. شروع کردم به نوشتن تو وان نوتم. یه دفتر درست کردم روی وان نوت به نام memories و در بی پرده ترین حالت ممکن، حس هام رو می نویسم. واقعن این نوشتن عجب سلاحیه. حالم خیلی خیلی بهتر شد. البته الان دوباره یکم بد شد. تو مکالمه ای یه حرفی رو نزدم که داره خفه ام می کنه.

۲

کاش اون کتاب جستارهایی در باب عشق آلن دوباتن الان پیشم بود و هایلایتام رو دوباره می خوندم. فک کنم کلشو تو قطار خوندم که یه مقدار چایی هم متاسفانه اون روز روش ریخت: )) بطور کلی کتابدوست داشتنی ای بود. بعدنم دوباره خوندمش و جالبه که دوباتن اونو تو ۲۳ سالگی نوشته! انی وی می خواستم این جمله خیلی جالب رو ازش نقل کنم:


جذاب ترین ها آنهایی نیستند که در ملاقات اول اجازه میدهند لمسشان کنی (که به سرعت بی تفاوت میشوی). همین طور آنهایی نیستند که هیچگاه اجازه نمیدهند. بلکه آنهایی هستند که میدانند چه اندازه از امید و ناامیدی را بربیانگیزند.

__آلن دوباتن

۳

آهنگ زیر رو بارها و بارها گوش کردم. زیباست. خیلی زیبا. بی اندازه دوستش دارم.

le vent nous portera

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها